تخم مرغ رنگی
سنتهایمان دارند یکی پس از دیگری فراموش میشوند. شاید 100 سال دیگر خبری از هیچ یک از آیینهای سنتی خود نداشته باشیم. آیینهایی که قرنها با آنها زیسته ایم و همزاد هویتمان میباشند. هیچ کس غصه تاریخ و هویت خود را ندارد. راستی شاید روزی هم برسد که نوروز عزیزتر از جان را نیز فراموش کنیم. البته حالا بسیاری از سنتهای بایرام و بایرام آیی را به فراموشی سپردهایم. کمتر کسی برای نورزو و آخئر چرشنبه اخشامی قوورقا درست میکند. کمتر کسی به فکر پخت سمنو است. دیگر برای عید کسی تخم مرغ رنگ نمیکند. تخم مرغ هایی رنگی یا بایرام یومورتاسی روزگاری نماد عید برای ساکنان دنیای شرق بود. وقتی سفرنامه آن مرد اروپایی را در وصف دوران صفویه می خواندم فهمیدم که لااقل از آن دوره سنت تخم مرغ رنگ کردن و تخم مرغ بازی را داشته ایم. راستی بیایید امسال با پوست پیاز و کاه و زرد چوبه تخم مرغ رنگ کنیم. تخم مرغ رنگی عیدی دهیم و در روزهای عید با همدیگر تخم مرغ بازی کنیم. اگر هم معجزه ای روی داد و خورجین سایاچی دوره گرد را بر دوشش دیدیم ؛ یا قورشاق و شالی در چهارشنبه آخر سال با خانه ما انداخته شد در آن تخم مرغ رنگی بگذاریم.

كمكي آراز از تاريخ ، ادبيات ،آيئن و سنن محلي آذربايجان با تكيه بر جلفاي ارس سخن مي گويد . تا شايد در اين هياهوي جهاني شدن و فراموشي گذشته و افتخارات آن ،يادگارهاي هزاران ساله پدرانمان را در ياد ها زنده نگاه داريم .از اصالت خود بدانيم وچراغ خودآگاهيمان را فروزان تر كنيم.