استاد (اوستا) لقبی بود که مردم در زمان قدیم به افراد ماهر در هر حرفه و شغلی می دادند. یک استاد می توانست یک بنا، یک نقاش و یا یک خیاط باشد. در عنوان استاد نیز با این بار معنایی به علی اکبر عسگری علمداری داده شده بود. وی یکی از معتبرترین اهالی منطقه جلفا در حدود نیم قرن پیش بود. در تمامی مجالس شرکت می کرد. در مهمانی ها نان این برکت الهی را در سفره های تقسیم می نمود.(به نظر می رسد پخش نان بر سر سفره به عنوان نماد برکت در گذشته سنتی ویژه و مخصوص به خود داشت و معمولا توسط یک بزرگ و ریش سفید صورت می­گرفت) به داماد ها خلعت دامادی می­پوشاند.( این سنت نیز در گذشته­های نه چندان دور اجرا می گشت و رخت دامادی توسط یکی با مراسم خاصی بر تن داماد پوشانده می شد.) پسر بچه های تازه متولد شده را ختنه می کرد و زمینه جشن سنت را ایجاد می نمود.( سنت تویو یا جشن سنت، همان ختنه سوران می باشد. این عنوان بدین معنا است که عمل ختنه پسربچه ها، اطاعت از سنت پیغمبراسلام(ص) می باشد.) شغل اصلی اش سلمانی بود و مانند دیگر سلمانی های زمان به کشیدن دندان نیز اشتغال داشت. وی فردی باسواد بود و دانش خواندن و نوشتن فارسی، ترکی و عربی را در اردوباد نخجوان فراگرفته بود. خط خوش و زیبا از دیگر ویژگی های استاد علی اکبر عسگری علمداری محسوب می گشت. از این رو مطالعه عمیقی در کلام الله مجید، کتب ادبی و روزنامه ها و مجلات زمان خود داشت. وی گنجینه ای از کتب ارزشمند تاریخی را در اختیار داشت که تمامی این کتب در سال های آخر زندگی و بعد از مرگش از بین رفتند. گفته می­شود وی با درایت ویژه خود برخی تحولات آینده را پیش بینی نموده بود که از آن جمله می توان به سرنگونی رژیم منحوس پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی اشاره داشت.

این شخصیت فرهیخته در سال 1359 در گذشت و دنیایی از اطلاعات تاریخی، فلکولوریک و آیینی را با خود به زیر خاک برد. یادش گرامی باد.